خــــدا جـــون

مـــیــشه یـــواشـــکی

بهـــــــم بگــــــی...

اونـــی کـــــه ازش بی خبــــرم

چه حـــالـــی داره ؟؟؟

سکوتم را بده پاسخ که دلگیرم

اسیر قصه ای سخت و نفس گیرم

نگاهم کردی و بستی به زنجیرم

نگیر از من نگاهت را که میمیرم

از اون گلـــه نـکــن …

وقـتـــی تـــو جــا خـــالـــی دادی …!

اون بغـلــــم کـــرد تـــا زمیـــن نـخــــورم….!!!

میدانستـــــم "رویـــــــــا" بـــود …

مــــن و تـــــــــو !؟

بعـــــــــید بـود آن همــه "خـــوشبختــــی" !!

حتـــی در تــــصـور "خـــــدا" هــم نبـــود !

حـــق داشــــت که بـــرآورده نکـــــرد

دعـــــاهـای مــــــــن "گــنــــــاه" بـــــودنـــــد...

دوست داشتن یعنی :

اونیکه هزار بارم ناراحتش کنی بازم بگه:

این دفعه آخره که میبخشمت 

و بازم با اخم بیاد تو بغلت.....!!! 

بعضی آدما یهو میان

یهو زندگیتو قشنگ میکنن 

یهو میشن همه دل خوشیت

یهو میشن دلیل خنده هات

یهو میشن دلیل نفس کشیدنت 

بعد همینجوری

یهو میرن

یهو آرزوهاتو خراب میکنن

یهو میشن دلیل همه غصه هاتو وهمه اشکات

یهو میشن سبب بالا نیومدن نفست

نمیدونم چرا یهو دلم گرفت!!!

یه وقتای آدم اونقدر تنهاست که

آرزو داره یکی صداش کنه

حتی اشتباهی...!!

چقــدر سختــه دلتنــگ صدایـــی باشــی

 کــــه قــــول دادی هیچــوقــــت مــزاحمـــش نـشــی

اگر ابرها باريدن را فراموش کنند ،

اگر چشمها گريستن را فراموش کنند ،

اگر لبها خنديدن را فراموش کنند ،

اگر قلبها دوست داشتن را فراموش کنند ،

من هرگز تو را فراموش نميکنم .

روزی تو را فراموش ميکنم که مرگم فرا رسد!

کمبود خواب...

بایک روز مرخصی حل میشود.

کمبود وقت...

با مدیریت زمان.

سایرکمبودها نیز علاجی دارند...

باکمبود  "دستهایت"  چه کنم؟؟؟؟؟؟؟

هر روز بر روی دلــــم می نویسم:

” عاشــــقی تا اطلاع ثانــوی ممنــــــــوع ”

به رویـــــای با تـــــو بودن که می رسم دیــــگر بـــــار دلـــــم می لـــــرزد …

زیر گنبد کبود...

دو تا عاشق بودن و کلی حسود...

تقصیر همون حسودا بود....

که حالا شده "یکی بود یکی نبود"....

همیشه تو زندگیت

جسارت "عاشقانه از دست دادن" رو داشته باش،

.

.

نه حقارت "به هر قیمت نگه داشتن" رو . . .

بعضی وقت ها خداحافظ

یعنی : نذار برم …

یعنی : برم گردون..

یعنی : سفت بغلم کن..

و سرمو محکم بچسبون به سینه ات و

بگــــــــــو :

خداحافظ و کوفت ..

خداحافظ و زهر مار..

بیخود کردی میگی..

خداحافظ !

دفعه آخرت باشه !!

مال خودمی …

وقتى چاره اى نمى ماند

وقتى فقط میتونى بگى

هرچه باداباد

حتى اگر دل کوه هم داشته باشى…

گریه ات میگیرد..!

آغوشی باش و مرا به اندازه ی تمام اشتباهاتم بغل کن ،

بدون آنکه حرفی میانمان رد و بدل شود ،

فقط نگاه باشد و نفس ،

زندگی آنقدرها دوام نمی آورد ،

همین حالا هم دیر است..!

من

لوسِ آغوشت مے شـــومـ !

تــو یواشکـــے لبــانم را مهمــانِ لبــانت کن...

بوسه ام را می گذارم پشت در

قهرکردی , قهرکردم , سر به سر

تو بیا , در را تماما باز کن

هر چه میخواهی برایم ناز کن

من غرورم را شکستم , داشتی ؟

آمدم , حالا تو با من آشتی ؟ 

.

.

.

به خاطر یافتن مقصر ، زندگی ات را تلخ و سیاه نکن.

بگذار آن چه در پایان یک عشق به جای میماند خاطرات خوش باشد.

با من آشتی کن تا دنیا با من آشتی کند . . . 

.

.

.

منو ببخش که درخشیدی و من چشمامو بستم

منو بخشیدی و من چشمامو بستم

تو به پای من نشستی و جدا از تو نشستم

که نیاوردی به روم هر جا دلت رو می شکستم

منو ببخش ، منو ببخش .....

کاش قلبم درد پنهانی نداشت

چهره ام هرگز پریشانی نداشت

کاش برگه های اخر تقویم عشق

خبر از یک روز بارانی نداشت

کاش میشد راه سخت عشق را

بی خطر پیمود و قربانی نداشت

کاش میشد عشق را تفسیر کرد

دست و پای عشق را زنجیر کرد

کاش

یا رب اشنایی ها نبود

یا به دنبالش جدایی ها نبود...

 به چه میخندی تو؟؟؟

به چه میخندی؟؟به مفهوم غم انگیز جدایی؟؟

به چه چیز؟؟؟

به شکست دل من یابه پیروزی خویش؟؟

به چه میخندی تو؟؟؟

به نگاهم که تورا باور کرد؟؟

یابه افسونگری چشمات که مراسوخت و خاکستر کرد؟؟

به چه میخندی؟؟

به دل ساده ی من که دگر تا به ابد به فکر توست؟؟

خنده دار است بخند.....

تو آن جا و من این جا

همه راست می گفتند

« تو کجا و من کجا ! »

چه زیبا گفت دکتر شریعتی:

در دنیایی که روزی روح خودم مرا ترک میکند،

از دیگران نباید انتظار داشت.

انیشتین میگه:

وقتی از رفیقت هیچ خبری نیست

خوشحال باش

چون حتما حالش خوبه همه چیز رو به راست

که از یادش رفتی...

پشت دیوار کج فاصله ها پنهانیم

معنی غربت دل را به خدا میدانیم

گرچه دوریم ز هم با همه ی خاطره ها

به امید خبری تازه ز هم میمانیم

در سکوت دادگاه سرنوشت

عشق بر ما حکم سنگینی نوشت

گفته شد دلداده ها از هم جدا

وای بر این حکم و این قانون زشت

حسادت میکنم به تو...

چه آسان ، چه آسوده

فراموش میکنی...

اما...

فراموش نمیشوی....

هیچ "اورانیومی" به اندازه ی چشمانت غنی شده نیست...

هیچ "کیکی" شیرینی لبهایت را ندارد...

هیچ "بمب اتمی" به اندازه ی خنده هایت مرا ویران نمیکند...

!!!! ای حـــــق مســلم مــــــــــن !!!!

دلم نگرفت از اینکه رفته ای...

دلگیرم از همه ی "دوست داشتنهایت" که گفتی

ولی نداشتی!!!!!!

همین چند روز پیش فکر میکردم

میتونم عاشق کسی شبیه تو بشم!!!

از همین چند روز پیش

هیچکس شبیه تو نیست!!!!!!!!

خیلیا میگن:

دوری و دوستی...

اما من میگم:

سخته زنده موندن وقتی دوری و نیستی...

.

.

.

افسانه ها را رها کن

دوری و دوستی کدام است؟

اگر نباشی دیگری جایت را میگیرد!!!

به همین سادگی...

روی تخته سنگی نوشته شده بود:

اگر جوانی عاشق شد چه کند؟؟؟؟

من هم زیر آن نوشتم:...

دختر از دوستت دارم گفتن هر شب پسره خسته شده بود.

یک شب وقتی اس ام اس آمد بدون آن که آنرا باز کند

موبایل را گذاشت زیر بالشش و خوابید

صبح وقتی بیدار شد...

خیلی سخته به خاطر کسی که دوستش داری،

همه رو از تو زندگیت خط بزنی،

بعد بفهمی خودت تو لیستی بودی،

که اون به خاطر یکی دیگه خطت زده...

خیلـــــی دلــــم میخـــواســــت از پشـــت ســـر،

چشمــــاتــــــــو بــگیــــــــــرم...

امــــــــا...

طــاقــــت اِسمـــــایــــی کـــه میــگفتـــی رو نـــداشتــــم....!

انصاف نیست …

دنیا آنقدر کوچک باشد که آدم های تکراری را روزی هزار بار ببینی …

و آنقدر بزرگ باشد …

که نتوانی آن کس را که دلت میخواهد حتی یک بار ببینی …

ایــن روزهــا...

شــبــیــه شــیــشــه ی مــاشــیــن شــده ام...

خــرد و تــکــه تــکــه شــده ام؛امــا از هــم نــمــی پاشــــــــم...

ولــی شــکــســتــه ام...

بــاور کن...

چه شب ساکتی...

انگار هیچکس تو دنیا نیس...

یا شایدم مــن تو دنیای کسی نیستم...

بدتـــــــــرین حسه دنیـــــــــا اینه کـــــــــه....

بـــــــــدونی کســـــــــی که دوســـــــــش داری.......

همـــــــــون انـــــــــدازه یکـی دیگه رو دوســـــــــت داره !

اینجــــــــا زمیــــــــن است،

قیمــــــــت یک عشق تــــــــا عشق دیگــــــــر ........

یک قهــــــــر ســــــــاده است..........

همین.....!!!!

فکــر می کــردم در قلب تــ ـــ ـــو

محکومم به حبــس ابد....!!

به یکبــاره جــا خــوردم …

وقـــتی...

زندان بان برســـرم فریاد زد:

هــی...تــو...

آزادی!!!!

***و صـــدای گامهای غریبهـــ ای که به سلـــول من می آمـــد***